مادرانگيه شيرين من
باران : مامان من وقتي نگات ميكنم انقدر خوشحال ميشم
من : اي كلك خانووووووم راستشووو بگو چي ميخواي بگي
باران : مامااااااان جدي ميگم از اينكه تو رو انتخاب كردم كه مامانم بشي خيلي خوشحالم
من : براي يه لحظه قشنگتريم صدا و جمله عالم تو گوشم ميپيچه ، جلوي پاهاي فرشته كوچولوم زانو ميزنم و به چشماي هميشه مهربوونش خيره ميشم با اينكه از شدت شوق كم مونده بود اشكام سرازير بشه ،دستاشو ميگيرم و بهش ميگم منم از اينكه انتخابم كردي و از اينكه فرشته من شدي خيلي خيلي خيلي خوشحالمممممم،
براي يه لحظه انگار زمان ايستاد سريع خودشو رها كرد تو بغلم و من دوباره خوشبخت ترين مادر دنياااااا شدم .
پي نوشت : يه وقتايي به اين فكر ميكنم چقدر ما آدما احتياج داريم به محبت و مهربوووووني چقدر خوبه كه بتونيم احساسمون رو بهم بگيم
چقدر خوبه تا عزيزامون كنارمون هستن بهشون ابراز علاقه بكنيم و بگيم چقدر دوسشون داريم و چقدر حضورشون تو زندگي ما ارزشمنده ى چقدر خوشحاليم از داشتنشوووون ....
ديشب بازم يه درس ديگه از فرشته كوچولوم ياد گرفتم ،بازم با حرفاي قشنگش منو راهبري كرد ،بازم به من ياد داد محبت كلامي اولين رابطه ميون من و آدماست.
ماه بانوي بهارررررم ازت ممنونم كه هميشه كلي عشق بهم ميدي ،ازت ممنونم كه مادرانگي رو برام شيرين و شيرين تر ميكني ،ازت ممنونممممم ❤️❤️❤️
خدايااااا مرسي # عشقموووو آفريدي #